راههای رسیدن به آرامش
امروزه همراه با پیشرفتهای تکنولوژیکی در دنیا به نظر می رسد میزان استرسهای شغلی ، تحصیلی، خانوادگی و … نیز افزایش یافته و جستجوی یک سیستم روانشناسی مناسب ضروری است تا بتواند فرد را در بحرانهای مختلف برای یافتن راه حل یاری دهد. سیستم پیشنهادی ما در اینجا دیدگاه های عرفانی است.
نگرش عرفانی به زندگی مهارتهای مختلفی را برای فرد به همراه دارد که او را برای رسیدن به سطوح آرامش کمک می کند. ما بر آن هستیم که این سیستم را با شاخصه های عرفان ایرانی و متناسب با فرهنگ ملی خود عرضه کنیم.
از آنجا که عرفا با زبان رمز سخن گفته اند لازم است اصول عرفانی به زبانی ساده و در قالب عناوین کلی بیان گردد و ویژگیهای انسان کامل مورد توجه قرار گیرد.
در هر جلسه یکی از محورهای این دیدگاه مطرح می شود و در پایان تمرینهایی ارائه می شود که افراد آنها را انجام داده و در جلسه بعد درباره اثرات تمرین یا موانع احتمالی برای انجام آن گفتگو می کنند سر فصلهای مورد گفتگو را می توان به ترتیب زیر فهرست کرد :
گام اول : جام جم چیست؟
گام دوم: رهایی از تعلق دوبینی (interpretation)
گام سوم :رهایی از تعلق مقایسه
گام چهارم:رهایی از تعلق افتادن در تله قضاوت دیگران
گام پنجم : پیشنهاد روش عشق ورزیدن به تمام مظاهر جمال خداوند به جای استفاده از عقل جزئی
گام ششم :نظریه پذیرش و تفکر گاه جبر گاه اختیار به جای انتقاد و سعی در تغییر دیگری
گام هفتم : زیستن در حال و رهایی از تعلقات گذشته و آینده فکر کردن
گام اول : جام جم چیست؟
راههای رهایی از if condition در این بخش به روشن ساختن مفهوم جام جم می پردازیم که عامل تمایز انسان از سایر موجودات است.
جام جم مجموعه انرژیهای درونی انسان است. در واقع در این بخش گفتگوی ما پیرامون این محور است که تمام قدرتهابرای خوشبختی و سعادت درون انسان است و تعریف و فرمول مشخصی برای آن وجود ندارد. با این دیدگاه انسان یک موجود «عامل» است که می تواند خود را از همه اگرهای موجود رها کند . در راه شناخت این انرژیهای درونی موانعی وجود دارد که در عرفان آنها را تحت عنوان کلی « تعلقات » بررسی می کنیم. بنابراین در جلسات بعد به جستجوی تعلقات و راههای رهایی از آن می پردازیم.
تمرین (1) ساعتی را با خود خلوت کنید و هر تفاوتی را که در خود با سایر موجودات می یابید فهرست کنید.
از خود بپرسید چرا نام من انسان شده است؟
چه توانایی هایی دارم و آیا تا به حال از تمام آنها در هر لحظه أی که خواسته ام استفاده کرده ام یا نه ؟
ببینید می توانید دلیل عدم استفاده از این توانایی ها را بیابید.
تمرین(2) در یک جمله برای خود بنویسید که چه وقت در زندگی احساس خوشحالی و خوشبختی می کنید.
گام دوم: رهایی از تعلق دوبینی (interpretation)
یکی از مهمترین تعلقات که موجب می شود نتوانیم از انرژیهای درونی خود درست استفاده کنیم تعلق دوبینی است.
ما عادت کرده ایم از هر رفتار و سخن اطرافیان خود تعبیری داشته باشیم .بنابراین همواره همه پدیده ها را به صورت دو پدیده می بینیم یکی خود واقعیت و دیگری تعبیر و تفسیری که ما از واقعیت داریم. اگر بتوانیم در بحران های مختلف واقعیت را از تعبیر و interpretation تفکیک کنیم به مرور با تمرین خواهیم توانست تعبیرها را به کناری نهیم و برای واقعیتهای موجود راه حل پیدا کنیم به همین دلیل یکی از بهترین راه حل ها در کدورتهای بین افراد صراحت است.
تمرین(1) ناراحتی های خود را در چند روز گذشته مرور کنید آیا می توانید واقعیت و تعبیر را از هم جدا کنید؟ فکر می کنید چند درصد از ناراحتی های ما ناشی از تعبیر است و چند درصد به واقعیت باز می گردد. با کنار گذاشتن تعبیر ها آیا می توانید برای واقعیت ها راه حل مناسب بیابید؟ راه حل ها را روی کاغذ بنویسید.
تمرین (2) آیا تا به حال برایتان پیش آمده که تعبیر شما از موضوعی ناراحتتان کرده و بعد گذشت زمان مشخص کرده که تعبیر شما اشتباه بوده و شما بی دلیل ناراحت شده اید؟ این موارد را بنویسید و در کلاس راجع به آن گفتگو کنید.
گام سوم :رهایی از تعلق مقایسه
مقایسه برای فرد مقابل شما پیامی منفی به همراه دارد . خواه نزدیکترین فرد به شما مثلا همسرتان باشد یا فردی دورتر مثلا همسایه.
هنگامی که کسی را با دیگری مقایسه می کنید فرد مقابل به سرعت واکنش دفاعی نشان می دهد و این واکنش دفاعی از آنجا که شتابزده است بر وخامت بحران می افزاید .
علاوه بر این گاهی مقایسه ذهنی بین خودتان و دیگری یا مقایسه فرد با الگوهای از پیش تعیین شده باعث بروز اضطرابهای بسیاری برای خودتان می شود. این باور رایج که مقایسه در امور مثبت مفید است باوری ناصحیح است .
چرا برای امور مثبت از روشهای انسانی ایجاد انگیزه بهره نبریم؟ اگر با فرزند خود با زبان مقایسه سخن گوییم او نیز با همین زبان به ما پاسخ می گوید. در این گام همچنین به دنبال راه هایی هستیم که اگر توسط کسی مورد مقایسه با دیگری قرار گرفتیم بتوانیم با استفاده از انرژی های درونی خود از تعبیر جملات آن فرد پرهیز کنیم.
تمرین(1) وقتی می خواهید با اطرافیان خود با زبان مقایسه صحبت کنید با خود بیندیشید و راه مناسبتری را برای بیان واقعیت بیابید. اجازه ندهید جملات شما احساس عدم کفایت در فرد مقابل پدید آورد . با خود فکر کنید که آیا گفتگو با زبان مقایسه راه را برای فرد مقابل باز نمی کند که او هم به مقایسه شما با دیگران بپردازد؟
تمرین(2) مواردی را که فردی را با دیگری در گذشته مقایسه کرده اید مرور کنید به دقت بیندیشید آیا شما می توانید به تمام فاکتورهای شخصیتی آن دو فرد اشراف داشته باشید و مقایسه أی دقیق و با رعایت همه جوانب و جزئیات انجام دهید اگر به این نتیجه رسیدید که هرگز نمی توانید همه جزئیات وجودی یک فرد را در نظر بگیرید تصمیم بگیرید به طور جدی از مقایسه بپرهیزید.
تمرین(3) گاهی ما افراد را با الگوهایی که از قبل در ذهن داشته ایم مقایسه می کنیم مثلا خانمی پس از ازدواج مدام همسرش را با یک الگوی برتر که در ذهن داشته به عنوان مثال پدرش یا برادرش مقایسه می کند و چون همسرش را مشابه الگو نمی یابد احساس می کند در انتخابش شکست خورده است.چند درصد از بحران های زندگی شما به این گونه مقایسه ها ارتباط می یابد با پذیرش تفاوت های انسانها می توانید از تعلق مقایسه رهایی یابید.
گام چهارم:رهایی از تعلق افتادن در تله قضاوت دیگران
بسیاری از ما در موقعیتهای مختلفی از زندگیمان با فیلم نامه أی بازی می کنیم که دیگران برایمان نوشته اند.
توجه به اینکه دیگران راجع به ما چه فکر می کنند و آیا رفتار ما مورد تایید آنهاست یا نه دغدغه بزرگی محسوب می شود.این دغدغه پاره أی از انرژی های درونی ما را به هدر می دهد.برای رهایی از این تعلق باید به این نکته توجه کنیم که ما نیازمند تایید افرادی هستیم که خود آنها هم به همان نسبت نیازمند تایید ما هستند. با رهایی از این تعلق می توانیم حتی بسیاری از رفتارهای اجتماعی را که مخالف موازین انسانی هستند تغییر دهیم.
تمرین(1) آیا تا به حال مواردی پیش آمده که درباره ی فردی قضاوت کرده اید و گذشت زمان نشان داده قضاوت شما اشتباه بوده است ! درباره ی این موارد در کلاس گفت و گو کنید .
تمرین(2) گاهی علیرغم قضاوتهای دیگران کاری را انجام می دهیم . پس از مدتی همه قضاوتشان را در مورد ما اصلاح می کنند . آیا چنین مواردی را در زندگی خود تجربه کرده اید . آنها را بنویسید و در کلاس گفت و گو کنید .
تمرین(3) آیا تا بحال مشاهده کرده اید که همه ی افراد یک جمع قضاوت واحدی درباره ی موضوعی داشته باشند ؟ توجه به قضاوتهای افراد به ما کمک می کند تا دریابیم نمی توانیم همواره همه را راضی نگه داریم .
تمرین(4) گاهی نیز شرایطی پیش می آید که اکثریت افراد یک جمع قضاوت واحدی درباره ی موضوعی ارائه می دهند اما پس از چندی واقعیت خود را نشان می دهد . واقعیتی که کاملا متضاد با قضاوت جمع بوده است. این موارد را یادداشت کنید و در کلاس مطرح نمایید.
گام پنجم : پیشنهاد روش عشق ورزیدن به تمام مظاهر جمال خداوند به جای استفاده از عقل جزئی
در عرفان از دو نوع عقل صحبت می کنیم ،عقل کلی که ما را در یافتن پاسخ برای سئوالات اساسی آفرینش یاری می دهد همچون پاسخ به سئوال (( از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟)) چنین عقلی رشد دهنده و پویاست.اما عقل جزئی ما را به تفکر زائد وا می دارد.
عقل جزئی عقل محاسبه گر و شعبده بازی است که با کنار هم گذاشتن جزئیات در مورد افراد به قضاوت و داوری رفتار انسانها می پردازد . عرفا این عقل را کاهش دهنده انرژی های درونی می دانند و در مقابل آن از عشق حمایت می کنند که مفهوم آن مهر ورزیدن به همه موجودات اطرافمان است .
همانطور که حافظ می گوید : این همه شعبده ها عقل که می کرد اینجا سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن با عشق ورزیدن به همه ی مظاهر حیات چشم ها از آلودگی به دیدن رهایی می یابد وبه قول (( هریس )) انسان به بهترین وضعیت روحی دست می یابد که اصطلاحا وضعیت I am Okay You are Okay است .
تمرین(1) بحران هایی که اخیرا با آن مواجه بودید مرور کنید. بررسی کنید که عقل جزئی چقدر برای شما مشکل به وجود آورده است و اگر با دیدگاه مهرورزی به بحران نگاه کنید آیا راه حل های بهتری نمی یابید؟
تمرین (2) مهر ورزیدن به طبیعت و کودکان در نهاد ما به طور فطری قرار دارد با کمی تمرین می توانیم ویژگی های این مهرورزی را بیابیم و آن را در مورد انسانهای اطراف خود تمرین کنیم . مثلا اگر بچه نه ماهه أی دستش را بلند کند و به صورت ما بزند نه تنها ناراحت نمی شویم بلکه دست بچه را می بوسیم. تمرین کنیم که آیا می توانیم این رابطه ی مهرورزانه ی شفاف و بدون دخالت عقل جزئی را با همه انسانها داشته باشیم .
تمرین(3) یک نمونه عشق مجازی را بررسی کنید و توانایی هایی را که عشق مجازی در وجود عاشق پدید می آورد در نظر بگیرید آیا تصور نمی کنید عشق حقیقی چندین برابر این توانایی ها را در وجود ما پدید می آورد؟
گام ششم :نظریه پذیرش و تفکر گاه جبر گاه اختیار به جای انتقاد و سعی در تغییر دیگری
در روانشناسی امروز تاکید می شود که بهترین حالت برای فهم شرایط ناراحت کننده أی که قابل تغییر نیست پذیرش آن شرایط است .
تلاش برای تغییر دادن دیگری این پیام را به همراه دارد که از نظر ما او آن چیزی نیست که ما می خواهیم و این پیام برای طرف مقابل همواره منفی است .
با پذیرش اطرافیان خود در واقع خود را از وضعیت (( اگر )) رهایی بخشیده ام و این کار تنها از طریق تغییر دیدگاه نسبت به افراد حاصل می شود .
تفکر جبر و اختیار در عرفان به آرامش فرد کمک بسیاری می کند . باور کنیم که ما موجودات آزادی آفریده شده ایم که قادر به انجام هر کاری هستیم . چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک حافظ اما سنتهایی در طبیعت وجود دارد که ما باید در چارچوب آن سنتها زندگی کنیم .
به تعبیر دیگر اگر بپذیریم که مواردی وجود دارد که در ناموس آفرینش از اختیار ما خارج است بهتر می توانیم از نیروی اختیار خود در سطوح دیگر بهره بریم . رضا به داده بده وز جبین گره بگشا که بر من و تو در اختیار نگشاده است حافظ بعنوان مثال ما می توانیم هر زمان که خواستیم کلید برق را بزنیم و لامپ را روشن کنیم اما گاهی برق از محل تولید قطع شده است و ما هر چه تلاش می کنیم با زدن کلید لامپ روشن نمی شود . در چنین مواردی اگر شرایط را نپذیریم دچار اظطراب و ناراحتی می شویم اما اگر واقعیت را بپذیریم با آرامش کامل به دنبال راه حل مثلا روشن کردن شمع می گردیم.
تمرین (1) در مورد ویژگی های خاصی در اطرافیانتان که شما را ناراحت می کند با خود بگویید من او را دوست دارم و همینطور که هست او را می پذیرم و سعی در تغییر دادن خصو صیاتش ندارم . متقابلا من آنقدر توانایی در وجودم دارم که هر لحظه می توانم فرمول خوشبختی و خوشحالی خود را با استفاده از انرژیهای درونیم بنویسم پس در هر شرایطی قادرم خوشحال باشم .
تمرین (2) اگر باور خاصی دارید که بسیار به آن پایبند هستید مثلا فکر می کنید کم حرفی نشانه ادب است دقت کنید که تا چه حد فاکتورهای خانوادگی و محیطی بر روی آن تاثیر داشته است. آیا همه انسان ها مثل شما می اندیشند ؟ اگر فرد مقابل شما دارای باوری کاملا مغایر باور شماست با خود فکر کنید اگر شما اعتقاد او را داشتید دوست داشتید با شما چطور رفتار می شد ؟
تمرین (3) به همه مواردی که باور دارید بیندیشید و ببینید آیا این امور مطلق هستند یا نسبی ؟ آیا خط کشی وجود دارد که به طور قطع خوب و بد را مشخص کند ؟ خط کشی که همه افراد بشر آن را بپذیرند؟ آیا منطق از دید انسان های مختلف متفاوت نیست ؟
تمرین (4) اختلاف نظرهای خود را با دیگران مرور کنید ببینید گاهی اصرار بر باور خود موجب نمی شود نتوانیم لذت های دیدگاه مقابل را بشناسیم و از آن لذت ببریم ؟ اگر چنین مواردی را تجربه کرده اید بنویسید و در کلاس گفتگو کنید.
گام هفتم : زیستن در حال و رهایی از تعلقات گذشته و آینده فکر کردن
به گذشته ای که از دست رفته یا نگرانی داشتن نسبت به آینده ای که هنوز نیامده باعث می شود انرژی های ما در زمان حال کاهش یابد و ما از لذت زیستن در لحظه بی بهره بمانیم .
تعلق به تحقق حتمی نتیجه منابع انرژی درونی ما را خاموش می کند .
گاهی روزهای متمادی از زیبایی های اطراف خود لذت نبرده ایم چرا که یا عقل جزئی سرگرم تجزیه و تحلیل وقایع گذشته است و یا در آرزوهای بی انتهای آینده غرق است .
دقت کرده اید که گاه شاید برای چند روز نگاهی به آسمان نینداخته ایم و از زیبایی آن لذت نبرده ایم برای اینکه فردی هفته پیش حرفی گفته که ناراحتمان کرده یا از آینده موهومی می ترسیم .
از زیبایی رشد لحظه به لحظه فرزندانمان غافلیم چرا که مشغول گرفتن حقوق گذشته خود هستیم یا برای کسب حق های جدید در آینده نقشه می کشیم . با لذت بردن از حال می توانیم همواره پر انرژی باشیم و برای هر مشکل محتملی در آینده آمادگی روحی لازم را داشته باشیم .
تمرین (1) دقیقا در لحظه ای که فکر کردن به امری در گذشته یا داشتن دغدغه ای برای آینده شما را ناراحت می کند با خود این جمله را تکرار کنید الان چه کاری می توانم انجام دهم که خوشحال باشم مثلا نگاهی به زیبایی های اطرافتان بیندازید یا حالت فیزیکی بدن خود را تغییر دهید و به فرمی در آورید که زمان خوشحالی احساس می کنید مثلا نفس عمیق بکشید یا به ورزشی سبک بپردازید .
تمرین (2) احساس ناراحتی خود را در لحظه ای که اتفاقی افتاده با مدتی پس از آن مقایسه کنید و با تمرین سعی کنید از قید زمان رهایی یابید . تلاش کنید در لحظه وقوع مسئله احساستان را همچون یک سال پس از وقوع آن سازید . با خود فکر کنید پس از یک سال چه شرایطی پیش می آید که به اندازه لحظه وقوع بحران ناراحت نیستم آن حالت را تمرین کنید .
تمرینهای کلی
1) هر روز یک تغییر گر چه بسیار کوچک در وضعیت زندگی خود پدید آورید . با دیگران درباره این تغییر صحبت کنید . مثلا یک شب شام را روی پشت بام سرو کنید و به همه اعضای خانواده بگویید این برنامه را تنظیم کرده ام تا برای همه لذت و خوشحالی بیشتری ایجاد کنم .
2) با هر کس که صحبت می کنید نکته خاصی در او بیابید که آن را مورد تمجید و تایید قرار دهید . مثلا هنگام صحبت کردن با یک راننده تاکسی بردباری او را در انجام این کار سخت ستایش کنید یا هنگام صحبت کردن با همسرتان بگویید چقدر زیبا کلمات را در جمله به کار می بری یا وقتی که دیروز به زیبایی صحبت می کردی احساس غرور کردم .
3) هر روز با خود این جمله را تکرار کنید : امروز چه کسی را خوشحال کنم؟ اطمینان داشته باشید با خوشحال کردن دیگران چشمه های خوشحالی و انرژی درون خودتان می جوشد این پاداش طبیعت برای شماست . مثلا با خود بگویید امروز باید احوال یکی از افراد مسن فامیل را بپرسم .
4) وقتی با کسی سخن می گویید که دیدگاهش درباره مسئله ای با شما متفاوت است سعی کنید خود را در موقعیت او قرار دهید و دیدگاهش را درک کنید . از تقسیم کردن افراد به بد و خوب بپرهیزید .
5) وقتی مسئله ای شما را ناراحت می کند سعی کنید واقعیت و تعبیر را از هم جدا کنید از تعبیر هار هایی یابید و برای واقعیت ها راه حل پیدا کنید سپس با خود بگویید برای خوشحالی خود چه کاری می توانم انجام دهم ؟
6) در زندگی زناشویی این هدف ارزشمند را همواره در نظر داشته باشید می خواهم از زندگی در کنار همسرم لذت ببرم و برای او نیز شرایطی را فراهم کنم که از وجود من لذت ببرد پس از دام توقع خود را رهایی می بخشم . من قادرم این کار را به خوبی انجام دهم زیرا تفاوت من به عنوان یک انسان با سایر موجودات در همین است .
7) اگر سخن کسی شما را آزرد در همان لحظه با خود بگویید : سخنش را تعبیر نمی کنم حتما برای این سخن دلیلی در دیدگاه خود داشته که این دلیل هیچ ارتباطی با من ندارد . اگر هنوز نمی توانید به این سطح از آرامش برسید از راه حل صراحت استفاده کنید اما توجه کنید که صراحت با گله گذاری متفاوت است .
8) سعی کنید در گفتگو با اطرافیان خود از جملات مثبت استفاده کنید . انتقاد مقایسه و بحث کردن پیام های منفی برای فرد مقابل دارد مثلا به جای اینکه به همسرتان اعتراض کنید که چرا دیر به خانه آمده است وقتی به خانه آمد به او بگویید چقدر خوب شد که آمدی نمی دانی وقتی تو در کنارم هستی چقدر احساس آرامش می کنم . تا می توانید جملات را با چاشنی محبت توام کنید .
9 ) اگر فکری منفی شما را در دایره ای بسته قرار داد با تکرار جمله های مثبت از این دایره بیرون بیایید . توجه کنید که افکار منفی افکار منفی دیگر را به سوی خود جذب می کنند .
10 ) در وسواسهای فکری راه نجات تکرار جملات مثبت و استفاده از نیروی خیال است . خود را در موقعیتی که از آن می ترسید فرض کنید دقت کنید آن موقعیت چه ویژگی هایی دارد گاهی ما فقط به دلیل ابهام در موقعیتی از آن می هراسیم . مثلا شما همیشه وسواس دارید که مبادا هنگام بیرون رفتن از خانه چیزی را جا بگذارید . از قدرت خیال کمک بگیرید و با خود تصور کنید که از خانه بیرون رفته اید و بعد متوجه شده اید کیف پولتان را جا گذاشته اید به راه حل های ممکن بیندیشید خواهید دید آنقدرها هم که تصور می کردید وحشت آور نیست حتی می توانید به صورت عملی موقعیت های مشابه را تجربه کنید .
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید در رهگذار باد نگهبان لاله بود
چگونه به زندگی مینگرید؟
زندگی آسان و راحت خواهد بود، اگر نگرانیهای بیهوده را از آن دور کنیم و به تمام جنبههای آن زیبا بنگریم.
افراد جوان تقریباً بخش اعظمی از زندگیشان را هنوز پیش روی دارند که شاید به نظر آنها راهی بس طولانی است که زمانی به اتمام میرسد.
آیا شما از آن دسته از افرادی هستید که میگذارند مسیر زندگی آنها را به این سو و آن سو بکشاند و صرفاً از زندگی کردن فقط گذراندن روزها را یدک میکشند و لحظه لحظه زندگیشان را در عدم آگاهی ناخواسته از این نعمت الهی سپری میکنند و یا نه از آن دسته از افراد هستید که با اقتدار و قدرت جاده زندگیشان را با وجود سنگریزههای موجود در مسیرشان به تابلوی زیبا و دلنشین مبدل میکنند.
بدون شک هر کس در مسیر زندگیاش شاهد اتفاقات و رویدادهایی است که برخی از آنها غیرمنتظره و شاید هم ناامیدکننده و یأسآور باشد.
اما بهرغم تمام مسائل ناخواسته و ناگوار که بخشی از زندگی را سخت و طاقتفرسا میکند، این مسئله حائز اهمیت است که تاب آوردن در برابر این مسائل و مشکلات فقط با صبر و درایت و پشتکار میسر است و اینگونه میتوان شاهد چهره زیبای زندگی این هدیه الهی باشیم که خداوند وعده آن را به همه انسانها هم در این دنیا و هم در آن دنیا داده است.
شاید در یک کلام بتوان گفت عامل اصلی خوشبختبودن و سعادتمندی زندگی، داشتن حس رضایتمندی است و این حس درونی و الهی را هرگز نمیتوان صرفاً با پول و جاه و مقام و یا خوشگذرانی به دست آورد.
خداوند متعال انسانها را ذاتاً سعادتمند و خوشبخت آفریده است، اما درک این حس و زیبا زیستن را به دست خود بشر سپرده است و البته طریقه کسب آن را هم از طریق کتاب آسمانیاش قرآن و فرستادگانش پیش پای ما قرار داده است.
هر چه انسانها در عرصه زندگی بیشتر به خداوند بزرگ و کلامش تمسک جویند، همان قدر هم مسیر زندگیشان هموار خواهد شد.
در واقع با القای این حس درونی که انسان روح دمیده شده الهی است و ملکوت خداوند در درون اوست، پس حق مسلم خود میداند که چند صباحی را در این عرصه زندگی سعادتمندانه و خداگونه زندگی کند، بنابراین با چنین حسی هرگز نخواهد گذاشت که مشکلات زندگی او را از هدف غاییاش که همان زندگی سعادتمندانه است باز دارد.
در وادی زندگی انسانها عمدتاً به دو دسته تقسیم میشوند کسانی که بهرغم سختیها و مشکلات زندگی، جنبههای خوب آن را میبینند، چون این افراد به زندگی و حیات به منزله دفتر سفید ننوشتهای مینگرند که از سوی خداوند مهربان این هدیه الهی را به زیبایی بیارایند و بنگارند و بعداً آن را به صاحب اصلی آن برگردانند و مرور دفتر زندگی این دسته از افراد بیانگر این مطلب است که عامل اصلی رضایتمندی آنها در وادی زندگی و کار، مثبتنگری و خوشبینی نسبت به تمامی جنبههای زندگی است، به طوری که حتی اگر درد و رنجی بر آنها وارد شود، سکوت میکنند و درصدد حکمت آن میباشند چرا که به خوبی به این امر واقفاند که خداوند رحمان هرگز برای بندگانش جز خوبی و نیکی نمیخواهد.
دسته دیگر افرادی هستند که زمام امور زندگی خود را به دست افکار بد و منفی میسپارند و بدون ایمان قلبی به سکاندار اصلی زندگی، در میدان زندگی دست و پا میزنند و متأسفانه هر لحظه این عرصه را بر خود تنگ و تنگتر میکنند و در واقع بازنده این زندگی هستند.
پس بیاییم با توکل به خالق هستیبخش و ایمان قلبی به او که همان حس کردن خدا با دل و جان است، خداگونه زندگی کنیم.
چگونه به زندگی مینگرید؟
زندگی آسان و راحت خواهد بود، اگر نگرانیهای بیهوده را از آن دور کنیم و به تمام جنبههای آن زیبا بنگریم.
افراد جوان تقریباً بخش اعظمی از زندگیشان را هنوز پیش روی دارند که شاید به نظر آنها راهی بس طولانی است که زمانی به اتمام میرسد.
آیا شما از آن دسته از افرادی هستید که میگذارند مسیر زندگی آنها را به این سو و آن سو بکشاند و صرفاً از زندگی کردن فقط گذراندن روزها را یدک میکشند و لحظه لحظه زندگیشان را در عدم آگاهی ناخواسته از این نعمت الهی سپری میکنند و یا نه از آن دسته از افراد هستید که با اقتدار و قدرت جاده زندگیشان را با وجود سنگریزههای موجود در مسیرشان به تابلوی زیبا و دلنشین مبدل میکنند.
بدون شک هر کس در مسیر زندگیاش شاهد اتفاقات و رویدادهایی است که برخی از آنها غیرمنتظره و شاید هم ناامیدکننده و یأسآور باشد.
اما بهرغم تمام مسائل ناخواسته و ناگوار که بخشی از زندگی را سخت و طاقتفرسا میکند، این مسئله حائز اهمیت است که تاب آوردن در برابر این مسائل و مشکلات فقط با صبر و درایت و پشتکار میسر است و اینگونه میتوان شاهد چهره زیبای زندگی این هدیه الهی باشیم که خداوند وعده آن را به همه انسانها هم در این دنیا و هم در آن دنیا داده است.
شاید در یک کلام بتوان گفت عامل اصلی خوشبختبودن و سعادتمندی زندگی، داشتن حس رضایتمندی است و این حس درونی و الهی را هرگز نمیتوان صرفاً با پول و جاه و مقام و یا خوشگذرانی به دست آورد.
خداوند متعال انسانها را ذاتاً سعادتمند و خوشبخت آفریده است، اما درک این حس و زیبا زیستن را به دست خود بشر سپرده است و البته طریقه کسب آن را هم از طریق کتاب آسمانیاش قرآن و فرستادگانش پیش پای ما قرار داده است.
هر چه انسانها در عرصه زندگی بیشتر به خداوند بزرگ و کلامش تمسک جویند، همان قدر هم مسیر زندگیشان هموار خواهد شد.
در واقع با القای این حس درونی که انسان روح دمیده شده الهی است و ملکوت خداوند در درون اوست، پس حق مسلم خود میداند که چند صباحی را در این عرصه زندگی سعادتمندانه و خداگونه زندگی کند، بنابراین با چنین حسی هرگز نخواهد گذاشت که مشکلات زندگی او را از هدف غاییاش که همان زندگی سعادتمندانه است باز دارد.
در وادی زندگی انسانها عمدتاً به دو دسته تقسیم میشوند کسانی که بهرغم سختیها و مشکلات زندگی، جنبههای خوب آن را میبینند، چون این افراد به زندگی و حیات به منزله دفتر سفید ننوشتهای مینگرند که از سوی خداوند مهربان این هدیه الهی را به زیبایی بیارایند و بنگارند و بعداً آن را به صاحب اصلی آن برگردانند و مرور دفتر زندگی این دسته از افراد بیانگر این مطلب است که عامل اصلی رضایتمندی آنها در وادی زندگی و کار، مثبتنگری و خوشبینی نسبت به تمامی جنبههای زندگی است، به طوری که حتی اگر درد و رنجی بر آنها وارد شود، سکوت میکنند و درصدد حکمت آن میباشند چرا که به خوبی به این امر واقفاند که خداوند رحمان هرگز برای بندگانش جز خوبی و نیکی نمیخواهد.
دسته دیگر افرادی هستند که زمام امور زندگی خود را به دست افکار بد و منفی میسپارند و بدون ایمان قلبی به سکاندار اصلی زندگی، در میدان زندگی دست و پا میزنند و متأسفانه هر لحظه این عرصه را بر خود تنگ و تنگتر میکنند و در واقع بازنده این زندگی هستند.
پس بیاییم با توکل به خالق هستیبخش و ایمان قلبی به او که همان حس کردن خدا با دل و جان است، خداگونه زندگی کنیم.
تهدید سلامت روانی به دلیل نبود شناخت پیش از ازدواج.
پیشنهاد برخی مسئولان درباره ترویج ازدواج موقت جوانان و الگوهای مذهبی روابط قبل از ازدواج، سبب بروز اظهارنظرهای مختلفی شد.
واقعیت آن است که در جامعه نمیتوان پردهای ضخیم میان دختران و پسران کشید، اما میتوان چگونگی رابطه صحیح را برایشان ترسیم کرد.یکی از چالشهایی که جامعه امروز ایران با آن روبهرو است، موضوع ارتباط دختر و پسر پیش از ازدواج است؛موضوعی که با عنوان دوستیهای قبل از ازدواج مطرح شده و شاید منظور رابطهای است که بعضاً به عنوان سرآغاز ازدواج نیز به حساب میآید.
اما چرا برخی، بر دوستی و آشنایی پیش از ازدواج اصرار میکنند و عدهای آن را برای استحکام ارزشهای اصیل خانواده مضر میدانند؟ آیا روابط پیش از ازدواج میان دختر و پسر به ازدواج لطمه میزند یا کمک میکند زوج پیش از آغاز زندگی مشترک آشنایی بیشتری با یکدیگر پیدا کنند ؟
روابط دوجنس مخالف پیش از ازدواج در ایران در سالهای اخیر به موضوعی بحث انگیز در بین مسئولان و محافل دانشگاهی تبدیل شده است. کشش درونی به جنس مخالف و میل به دوستی موضوعی طبیعی است، اما نکته مهم این است که آیا ارتباط و دوستی، نیازهای روحی و روانی را برطرف میکند یا اینکه بر مشکلات میافزاید.
دکتر حمیدرضا حسین شاهی، پژوهشگر اجتماعی معتقد است، مفهوم دوست داشتن در زندگی جزو مواردی است که نمیتوان آن را انکار کرد و در بهداشت روانی کاملاً مؤثر است و کسانی که عشق میورزند از سلامت روانی بالاتری برخوردارند. او ادامه میدهد: نخستین شرط یک ازدواج موفق نیز سلامت روان است که با تحمل و مدارا قوام مییابد.
حسین شاهی در مورد ویژگیهای یک رابطه سالم میگوید در این رابطه افراد برای یکدیگر ارزش قائل هستند و برای خود مرزهای شناخته شدهای دارند و مشکلات خود را با آرامش و بدون دخالت دادن دیگران حل وفصل میکنند و اینکه یکدیگر را حمایت عاطفی میکنند که این خود موضوع بسیار مهمی در زندگی اجتماعی است.
همدیگر را چگونه بشناسیم
رابطه قبل از ازدواج باید سالم و با شناخت نسبی دو طرف صورت پذیرد چون میزان آشنایی هر اندازه بیشتر باشد در آینده امکان فروپاشی زندگی مشترک کمتر خواهد بود.
عبدالرضا مصری، وزیر رفاه و تأمین اجتماعی و رئیس سابق کمیسیون اجتماعی مجلس میگوید: دربسیاری موارد دختران و پسران در ارتباطات پیش از ازدواج خود برای هم خالیبندی میکنند، دروغ میگویند و ژستهای غیرواقعی میگیرند، ولی بعد از ازدواج یکی یکی تمام این خالیبندیها مشخص میشود و برای طرفین قابل تحمل نیست.
«تمام این ژستها که زمانی به منظور جلب نظر طرف مقابل صورت میگرفت، بعد از ازدواج دیگر باید قالب واقعیت به خود بگیرد و زمانی که این مسئله رخ نمیدهد، اختلاف بروز میکند.»درباره ارتباط و پیوند دو جنس مخالف پیش از ازدواج به طور کلی سه دیدگاه مطرح است:
1 - دیدگاهی که هر گونه ارتباط پیش از ازدواج را آزاد و بدون مانع میداند (رویکرد لیبرالیستی)، به بیان دیگر هیچ گونه حد و مرزی برای این پیوندها وجود ندارد و آزادی مطلق حاکم است. پیروان این دیدگاه مدعیاند، ناراحتی هایی که بر سر بشر آمده است از ممنوعیتها و ترسها و وحشتهای ناشی از محرومیتهایی است که در ضمیر باطن بشر جایگزین شده. برتراند راسل، فیلسوف اجتماعی معاصر، نیز در اخلاق نوینی که پیشنهاد میکند، همین مطلب را اساس قرار میدهد.
2 - دیدگاه دیگر هر گونه ارتباط و پیوند با جنس مخالف پیش از ازدواج را مردود دانسته و نکوهش میکند.این دیدگاه درست در مقابل رویکرد لیبرالیستی است.برتراند راسل، در کتاب زناشویی و اخلاق نیز میگوید: «عوامل و عقاید مخالف ارتباط پیش از ازدواج در اعصار خیلی قدیم وجود داشته، بدین ترتیب یک نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم ایجاد شد و حتی تا امروز در برخی نقاط ادامه دارد.»
3 - دیدگاهی که بر اساس آن نه آزادی مطلق و رها پذیرفته شده است و نه محدودیت و منع هر گونه رابطه، بلکه ارتباط بین دو جنس مخالف در یک چارچوب مشخص تعریف شده است که دیدگاه برخی فقهای شیعی نیز ناظر به نگرش سوم است. بیتوجهی به روابط جوانان آثار مخرب گستردهای دارد که خدشهدار کردن سلامت روانی در جامعه یکی از سطوح آن است و مسئولان نباید بیتوجه از کنار این مسائل بگذرند.
افزایش جمعیت، اعتلای سطح تحصیلات، بالا رفتن هزینههای زندگی و گسترش ارتباطات در کنار افزایش نیاز به همزیستی دو جنس مخالف در نسل جوان امروزی، نابسامانیهای بسیاری را موجب شده است.
روابط پیش از ازدواج کدامند؟
دکتر «حسین باهر»، استاد دانشگاه شهیدبهشتی، به ما می گوید: عدهای قبل از ازدواج به شکل سنتی رابطه برقرار میکنند و به عبارتی ارتباط به معنای امروزی آن را شایسته نمیدانند و ملاک شناخت خود را خانواده و آشنایان و در نهایت تصمیم بزرگترها میدانند که میتوان این سبک را بیشتر به روستاها معطوف دانست.
این جامعهشناس تأکید میکند: گروه دیگری نیز تا حدودی مرزهای سنت را شکسته و از محدوده آن فراتر رفتهاند ولی دچار انحراف از اصول سنتی نشدهاند و این روش در میان ساکنان شهرها و بسیاری از شهرستانهای کشورمان رایج است. این در حالی است که با بررسی تاریخ اجتماعی ایران میتوان رشد یک فرهنگ ویژه در چهار دهه گذشته را بررسی کرد که هر چه به زمان معاصر نزدیکتر میشویم روابط سنتی قبل از ازدواج کاهش مییابد و دنیای صنعتی روش جدیدی را بر جوانان تحمیل میکند.
باهر، ضمن تفکیک میان شیوههای ارتباط ، شیوه ارتباط فرهنگی را که از آن بهعنوان ارتباط دانشجویی یاد میکند، روشی با درصد ورود غفلت کمتر میداند و میگوید: ورود عوامل نامطلوب و انحرافانگیز در شیوه مدرن بیشتر به چشم میخورد. به گفته این عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی ، هم اکنون شیوههای ناسالم روابط دختر و پسر کمتر از 30 درصد مجموع روابط قبل از ازدواج را تشکیل میدهد ولی به لحاظ گستردگی آثار آن در افکار عمومی بیشترین وقت تحقیقاتی و بررسی کارشناسانه را نیازمند است.
او با ارائه تعریفی از رابطه سالم میان دختر و پسر در آستانه ازدواج میگوید: روابطی که با هدف ازدواج و با رعایت فرهنگ انسانی بهصورت کنترل شده و با نظارت خانوادهها برقرار شود را میتوان روابط سالم دانست که در گذشته به شکل عقد موقت برقرار میشد و امروزه بهعنوان نامزدی مطرح است. او بر توجه هرچه بیشتر به روابط میان دختر و پسر قبل از ازدواج تأکید و مسئولان را به فرهنگسازی هدفدار در این جهت دعوت میکند. این جامعهشناس، نقش خانوادهها را در گسترش روابط عمیقتر و صمیمی با جوانان در کاهش روابط انحرافی مفید میداند و میگوید: چه خوب است خانوادهها محبت را داد و ستد کنند تا جوانان در جستوجوی محبت دچار اشتباه نشوند.
باهر، انعطافپذیری را تسهیلکننده ازدواج موفق اعلام و بر طرف مشاور قرار گرفتن جوانها قبل از ازدواج تأکید میکند و یادآور میشود: بهرهمندی از نظر کارشناسان و مشاوران باتجربه و آگاه و جلوگیری از تکرار راههای رفته عامل بازدارنده مؤثری در آسیبپذیری ازدواج است.
فرهنگسازی هدفدار
در روابط پیش از ازدواج، حساسیتها معمولاً بیشتر است. چون همسران جوان تازه به شکل عملی وارد ارتباط با هم شدهاند. با ازدواج، هر فرد نقش جدیدی میپذیرد، به طوری که قبل از شروع زندگی مشترک، این نقش به طور ناگهانی دو برابر میشود. در واقع فرد هم نقش فرزند خانواده را بازی میکند و هم نقش همسر را، هر دو طرف هم توقع دارند که فرد نقش خود را در مقابل آنها به بهترین نحو انجام دهد.
این حالت، میتواند سبب ایجاد حالت ناخوشایندی در طرفین شود که آنان را نسبت به زندگی مشترک و یکدیگر بدبین کند. فرد ممکن است دچار حالتی شود که براساس آن آزادی فردی خود را از دست رفته تلقی کند. این احساس گمشدگی، فرد را دچار این تردید میکند که ازدواج، آزادی فردی و شخصیت انسانی او را از بین برده است و طرف مقابل خود را بیش از هر کسی در ایجاد چنین حالتی مسئول میداند. فشار آوردن به جوانان و محدود کردن آنها درست نیست و حتی اسلام هم هیچ مانعی بر سر راه ارتباط بین جنسهای مختلف قرار نداده است.
تن آرامی یا ریلکسیشن، تکنیکی است برای آرام سازی عضلات بدن. از آنجا که بین ذهن و تن ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، هرچه که شما در جسم خود آرامش بیشتری برقرار می کنید، در ذهنتان نیز آرامش بیشتری برقرار می شود. اغلب کسانی که از عدم تمرکز فکر، شکوه و شکایت می کنند در حقیقت از افکار مزاحم ذهنی خود می نالند و همیشه می پرسند با این افکار مزاحم که ذهن ما را اشغال کرده، چه کار کنیم؟
واقعیت این است که شما به طور ارادی و آگاهانه نمی توانید این افکار مزاحم را از ذهن خود خارج کنید و از شر آن راحت شوید. اما می توانید آزادسازی و آرام سازی ذهن خود را از راهی غیر مستقیم انجام دهید. از آنجا که هر فکری (به ویژه افکار منفی مزاحم) عضلات را منقبض می کند، ما می آییم عضلات را آرام می کنیم و تنش و انقباضشان را از بین می بریم. در نتیجه این کار، افکار منفی خود به خود از ذهن ما خارج می شوند. اساس تن آرامی همین است: آرام سازی عضلات با قصد ایجاد آرامش و خلأ ذهنی. چرا که هرچه میدان فکری خالی تر باشد، تمرکز و توجه بر یک موضوع خاص، آسانتر می شود.
تن آرامی، غالباً به سه شکل انجام می شود: 1. آرام سازی بدون ایجاد تنش
2. آرام سازی پس از ایجاد تنش
3. ریلکس پیشرونده یا تجسمی
در روش آرام سازی بدون ایجاد تنش، شما به تک تک عضلات خود فرمان “آرام باش” می دهید.
البته فرمان شما به ترتیب به این عضلات القا می شود:
1. پای راست 2. پای چپ
3. دست راست 4. دست چپ
5. شکم وکمر 6. سینه و کتفها
7. صورت
8. پوست سر
ما هیچ وقت یکباره بدن را شل نمی کنیم؛ این کار، کم تأثیر و تا حدی نادرست است. ذهن ما فرمانهای کلی را نمی پذیرد. وقتی می گوییم: “بدن من، به تمامی شل و راحت شو”، مغز در صدد اجرای این فرمان بر می آید. اما چون این فرمان خیلی کلی است، مغز در انجام آن کاملاً موفق و مؤثر نیست و بنابراین از آن سر باز می زند. مغز ما فرمانهای جزیی و مشخص را بهتر می پذیرد. هرچه فرمان جزیی و مشخص تر باشد، پذیرش و اجرای مغز بهتر خواهد بود. دقیقاً به همین دلیل است که ما عضلات را به هشت گروه تقسیم کردیم و به طور جداگانه به هر گروه فرمان راحت باش دادیم. حتی برخی از یوگیها، ریلکسی را پیشنهاد می کنند که فرمانها در آن به مراتب جزیی تر است: ابتدا انگشت کوچک پا، بعد پاشنه، قوزکها و . . . را شل می کنیم تا به بالای صورت برسیم. با وجود این که این ریلکس تأثیری عالی و نتیجه ای فراوان دارد، ما آن را به شما توصیه نمی کنیم چرا که طولانی بودنش ممکن است برای شما که تازه می خواهید به طور جدی این تمرینات را دنبال کنید، خسته کننده به نظر برسد.
برای این که هم از فرمانهای کلی اجتناب کرده باشیم و هم از آن تمرینهای بسیار جزیی و خسته کننده، ما پس از قرار گرفتن در وضعیت مطلوب – که جلوتر آن را توضیح می دهیم – عضلات را در هشت مرحله شل می کنیم. به این ترتیب:
1. پای راست خود را از انگشتان تا کمر در ذهن خود مجسم کنید. آن را احساس کنید و فرمان شل شدن بدهید: “پای راست من، راحت و آرام شو.” هر جا که انقباض و تنشی احساس می کنید به طور ارادی آن را شل کنید و به خود تلقین کنید: “پای راست من لحظه به لحظه شل تر و آرامتر می شود.” اکنون انبساط و شل بودن و آرام بودن را در پای راست خود حس کنید.
2. پای چپ خود را به همان صورت مجسم و احساس کنید. فرمان دهید: ” پای چپ من راحت و آرام شو.” به طورارادی پای چپ خود را شل تروشل ترکنید و به خود تلقین کنید که لحظه به لحظه چنین می شود. پای چپ ِ آرام شده و شل شده ی خود را احساس کنید.
3. اکنون هر دو پایتان در نهایت راحتی و آسودگی است. ذهن خود را متوجه دست راست خود کنید. از انگشتان تا شانه را در ذهن خود ببینید و فرمان دهید: “دست راست من منبسط و آرام شو.” دست راست خود را شل کنید و به خود بگویید که لحظه به لحظه شل و شل تر می شود.
4. حالا دست چپ خود را به همان صورت مجسم کنید و فرمان دهید: “دست چپ من راحت و آرام شو.” ببینید که دست چپ شما هر لحظه آرام تر و شل تر می شود.
5. حالا عضلات شکم، پهلوها، پشت و کمر خود را دور تا دور مجسم کنید و فرمان دهید: “عضلات شکم و پشت من، سنگین و آرام شوید.” به خود تلقین کنید که عضلات شکم و پشت شما هر لحظه شل و آرام می شوند و به طور ارادی عضلات شکم و پشت شما هر لحظه شل و آرام می شوند و به طور ارادی عضلات پشت و شکم خود را شل کنید.
6. حالا نوبت به عضلات سینه و پشت کتفها می رسد. مجسم کنید و فرمان ذهنی بدهید و شل کنید.
7. اکنون که بدن شما از گردن به پایین، کاملاً شل و راحت است به عضلات صورت خود فکر کنید. عضلات صورت، بسیار مهم هستند. به خود فرمان دهید: “عضلات صورت من شل، راحت و افتاده شوید.” پیشانی را بیندازید. ابروها افتاده باشد. به ویژه دور چشمها را راحت کنید. گونه ها را افتاده و شل کنید و فک پایین را کاملاً شل کنید. به خود تلقین کنید که عضلات شما هر لحظه شل تر و آرامتر می شوند.
8. در مرحله آخر، آرامش را در پوست سر و ذهن خود گسترش دهید. احساس گستردگی، خلأ و انبساط را در ذهن خود به وجود آورید. در این وضعیت، چند دقیقه بمانید. به هیچ چیز به جز آرامش جسمتان فکر نکنید. این بی فکری و خلأ، توانایی تمرکز حواس شما را پس از این به شکل چشمگیری افزایش می دهد.
خُرافات، باورهای عامیانه و بهداشت روان
خُرافه، واژهای عربی است و ریشه آن «خرف» به معنای «چیدن میوه» یا «پیری و فرتوتی» است. نام پاییز هم در عربی «خریف» است که شاید از همین ریشهها باشد. «خُرافه» مصدر این فعل است و اصطلاحاً بر «حکایت ساختگی و خندهآور» یا «عقیده فاسد و رأی باطل» اطلاق میشود.
پس به طور کلّی میتوانیم خرافات را عبارت بدانیم از باورهای باطل و بیاساس که فاقد مبنای عقلی و علمی باشند. امّا ذکر این نکته ضروری است که خرافه نسبت به درجه فهم و بصیرت بشر، معنا مییابد و میتواند وجود داشته باشد. چه بسیاری از مسائل که به نظر ما خُرافه میرسند، امّا در دورههای قبل به دلیل محدود بودن علم بشر، معقول و مقبول بودهاند. مثلاً این عقیده که شکستن آینه شگون ندارد ، به نظر ما عقیدهای بیاساس، بچهگانه و خرافاتی به نظر میآید ؛ امّا باید اشاره کرد که در روزگار قدیم، مردم، تصوّر میکردند شکل و سایه و عکس انسان، قرین یا جزو روح انسان است و با شکسته شدن آینه نقش انسان، باطل میشود و در واقع، روح او صدمه میبیند. با این مقدمه، نمیتوان بدشگون بودنِ شکستن آینه را در روزگار گذشته، خُرافه نامید ؛ بلکه این عقیده منطقی بوده است. منتها قرینه دانستن عکس با روح، نادرست بوده است. اما در این عصر که نور علم، چنین تاریکیهایی را زدوده است، اگر هنوز هم کسانی پیدا شوند که در شکستن آینه همان باور بدشگونی را داشته باشند، میتوان آنان را خُرافی یا خرافاتی نامید.
خرافات، وقتی خرافات است که عقاید علمی در دوره زمانی و محیط جامعه موردنظر، بسط یافته باشد و حدّاقل، برگزیدگان و اندیشهمندان آن جامعه، باطل بودن آن «باور» را بدانند، وگرنه در صورتی که جامعه به تَبَع یک دسته مقدّمات (که ظاهر معقول دارند) بِدان باور رسیده باشد، نمیتوان آن را خُرافات نامید. همچنان که هر باوری را که مبانی و دلایل آن برای ما ناشناخته است، نمیتوان خُرافه نامید.
با این تعریف، میتوان چنین گفت که عقیده قدما و مردمان قرون وسطا به تأثیر حرکت ستارهها بر کارهای زندگی روزانه و طالع و بخت مردم، به موجب علم نجوم رایج آن زمان و به حکم عقاید قدیمیای که هر ستاره را ربُّ النوعی میدانستند و اراده و میل و خشم و حسد را به آنها نسبت میدادند، کاملاً صحیح بوده و جنبه خرافی نداشته است ؛ اگرچه اساس علمی این باور، غلط بوده است.
باورهای خرافی، گاه از سرزمینی به سرزمینهای دیگر، راه یافته است. مردمان یونان قدیم به انجمنی مرکّب از خدایان دوازدهگانه معتقد بودند و به این باور بودند سیزدهمین فرد که وارد شد، یکی از آنان را کشت و این مجلس را به هم زد و از همان روز، عدد «سیزده» منحوس و بدشگون گشت.
این عقاید با نفوذ عجیبی در تمام جهانِ متمدّنِ آن زمان، انتشار یافت و مردم به این عقیده گرویدند و از عدد سیزده میترسیدند.
امروزه میدانیم که هر عدد، از واحدی به وجود آمده و بنابراین، به عنوان نمونه، سیزده با چهارده، تفاوتی ندارد ؛ امّا در دنیای متمدّن امروز هم برخی از افراد از ذکر عدد «سیزده» خودداری میکنند و این عدد را نحس میدانند و چون به آمد و نیامد داشتن این عدد باور دارند، پلاک «13» را هم «1+12» مینویسند.
خرافات و زندگی بشر
بیشتر خرافات با زندگی بشر، مناسبتی نزدیک دارند. اصل مسلّم، این است که انسان از قدیمترین زمان، برای رفاه و آسایش خود و خویشاوندانش میکوشید و طالب مصون ماندن خود و آنان بود تا با استفاده از قوای خود و چنین باورهایی، از حوادث غیر طبیعی و طبیعی و نیروهای مافوق طبیعت، مصون بمانَد و چون دانش انسان اندک بود، به طلسم و مهره و وِرد و امثال اینها پناه میبُرد.
آیا خرافات، عصریاند؟
نکته در خور توجه، آن است که آیا خرافات به واسطه ظهور علوم، رو به تضعیف میروند و یا اینکه هر عصر، خُرافه جدیدی را با خود میآورد؟
تجربه بشر، نشان داده است که به واسطه پیشرفت زمان، خرافات نیز لباس کهن از تن به درمیآورند و با لباس و نام دیگر، ظهور پیدا میکنند. باورها، همواره جزء لاینفکّ فرهنگ عامّهاند و قلمرو فرهنگ عامّه، بسیار گسترده است. ذهنیات هر فرد، از: باورها، پندارها، اندیشهها، سخنان و ادبیّات عامّه انباشته است. هر عصر و نسلی، خرافات خاصّ خودش را میپرورد ؛ امّا در کل میتوان اذعان داشت که به هر اندازه که «علم گرایی» و «استدلال» و «تعقّل» و «لزوم تجربه» در جامعهای بیشتر حاکم باشد، دامنه خرافات در آن جامعه محدودتر و شیوع و پذیرش آن نیز کمتر است. در چنین جوامعی، خرافات را بیشتر با کارکردِ طنز، سرگرمی، ادبیات داستانی و گزارش تاریخ، میتوان یافت.
به عنوان نمونه، «هفت سین» در سفره نوروز، روزگاری جنبه آیینی (نشانی از هفت فرشته و هفت عنصر حیات و...) و مبنای علمی - دینی داشت. پس از اسلام آوردنِ ایرانیان و رونق علوم در این سرزمین، اندک اندک، جنبه آیینی خود را از دست داد و به خُرافه نزدیک شد. در روزگار معاصر، همین باور عامیانه، کارکرد فرهنگی - نمادین (آگاهی بخش، سرگرمی، جشنوارگی، پیوند با هویّت تاریخی) یافته است.
نمونه دیگر، سنّت «سیزده به در» است که روزی «آیین» و روز دیگر، «خُرافه» بوده است و امروزه، تنها کارکرد فرهنگی - نمادین (بهرهگیری از طبیعت، آشنایی با جلوههای آفرینش در آغاز بهار، سفر کردن از مسکن مألوف، و...) دارد.
با این همه، در روزگار غلبه دانش و فنّاوری، همچنان شیّادانی هستند که منافع مادّیشان در ترویج خرافههای خاصّی است و هیچ جای جهان از وجودشان خالی نیست، مثل آنها که «شاخ اسب تک شاخ» و «آب چشمه جاودانگی» و «دندان مار زنگی» و... را به خواستاران جوانیِ بیپایان و سلامت از همه آفات، قالب میکنند.
خرافات و بهداشت روان
آنچه امروز با اصول علمی، «خُرافه» محسوب گردد، هرگز نباید «علم» پنداشته شود و یا کسی از آن، مثل یک اصل علمی بهره بگیرد و به آن، استناد کند. پس به عنوان نمونه، استدلال به «بد قدم» بودن کسی که در روز مرگ نزدیکانش به دنیا آمده است، مردود و بر خلاف علم و عقل و عقاید دینی ماست. طبیعی است که اعتقاد داشتن به چنین خُرافهای، آرامش روانی و اعتماد به نفس شخص بیگناهی را به شدّت، دچار آسیب میکند. ترویج «بدقدمی» و «بد شُگونی» افراد به استناد چنین باورهایی، فضای خانواده و جامعه را نا اَمن میکند و البته مجازات اُخروی نیز دارد.
در عین حال، برخی باورهای عامیانه، کارکرد غیر علمی خود را از دست دادهاند و در روزگار ما، در دست و زبان و اندیشه اهل دانش، به عناصر فرهنگی مثبتی با کارکرد متفاوت از گذشته، تبدیل شدهاند (مثل: خانه تکانی نوروز، هفت سین، سیزده به در، فال نیک زدن، و...). مبارزه با این دسته از باورهای عامیانه - که بهرههای آنها بر کسی پوشیده نیست و در بهداشت روانی شهروندان جامعه نقش مثبتی دارند - ، کار درستی به نظر نمیرسد.
به عنوان نمونه میتوان اشاره کرد که: هرچه قدر «فال بد زدن»، سنّت ناصواب و باور زیانباری است و به بهداشت روانی جامعه لطمه میزند، در برابر، «فال نیک زدن»، سنّت سودمند و تشویقگر و امیدبخشی است و به «اعتماد به نفس» افراد جامعه، کمک میکند.
منابع
1. پژوهش و بررسی فرهنگ عامه ایران، حسینعلی بیهقی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1365.
2. یادداشتها و اندیشهها، عبدالحسین زرینکوب، تهران: انتشارات طهوری، 1351.
3 . فرهنگ خرافات و تعبیر خواب، فلیپ وارنینگ، ترجمه: احمد حجاران، 1371.
4 . بازگشت به باورهای سدههای میانه، واب گاکند، ترجمه: اسد عظیمزاده.
5 . جامعهشناسی اوهام و خرافات، یوسف فضایی، چیستا، شماره شش و هفت، 77 - 1376.
6 . مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، و شماره یک، مقاله ردپایی در کوره راه خرافات، محمدمهدی ناصح.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.